کسنیا چیلینگاروا: "هر کسی که به من توصیه کند موهایم را رشد دهم می خواهد بگوید:" بچه ها ، من را تنها بگذارید! "

کسنیا چیلینگاروا: "هر کسی که به من توصیه کند موهایم را رشد دهم می خواهد بگوید:" بچه ها ، من را تنها بگذارید! "
کسنیا چیلینگاروا: "هر کسی که به من توصیه کند موهایم را رشد دهم می خواهد بگوید:" بچه ها ، من را تنها بگذارید! "

تصویری: کسنیا چیلینگاروا: "هر کسی که به من توصیه کند موهایم را رشد دهم می خواهد بگوید:" بچه ها ، من را تنها بگذارید! "

تصویری: کسنیا چیلینگاروا:
تصویری: بیمه شخصی در آلمان فقط با پرداخت سه یورو در ماه 2024, آوریل
Anonim

کسنیا چیلینگاروا ، خالق برند Arctic Explorer و دختر کاوشگر قطبی روسی آرتور نیکولاویچ چیلینگاروف ، در مورد کودکی خود در یک خانواده مشهور و چگونگی تصمیم گیری در مورد تغییرات بنیادی صحبت کرد.

Image
Image

درباره خانواده

از کودکی احساس خاص بودن نمی کردم (به استثنای این واقعیت که من کودکی بسیار بدجنس و احاطه شده توسط دختران بلوند بودم) ، اما فهمیدم که من یک پدر خاص دارم ، یک قهرمان که به مکان هایی سفر می کند که پای هیچ مردی نرفته است پدر زنیا قهرمان اتحاد جماهیر شوروی و رئیس آکادمی قطبی ایالتی است - ویراستار). از نظر من او ایندیانا جونز واقعی بود. به همین دلیل است که از کودکی بسیار مجذوب کتاب "دو کاپیتان" شدم که از آن رمانتیسیسم واقعی و دیوانه وار بیرون می زند. به هر حال ، هر روز جلوی چشمانم یک عاشقانه واقعی ساده وجود داشت. اما نمی توانم بگویم که "دو ناخدا" کتاب مرجع من بود. در سن خاصی ، من ترجیح می دهم آقای دارسی از فیلم "غرور و تعصب" در سرم "بنشینم".

در مورد پدر

پدرم برخلاف دوستش یوری سنکویچ شخص خاصی پرحرف نیست. خیلی قصه گو بود! از طرف دیگر ، پدر یک کاوشگر قطبی ساکت و سختگیر است ، اما اگر شروع به یادآوری چیزی کند ، لزوماً دلخراش خواهد بود: چگونه تکه یخ شکسته شد ، و تیم رانده شد و برای زندگی جنگید. مامان آن زمان فقط می گفت: خوب است که من از قبل در این مورد نمی دانستم. به تازگی پس از انتشار فیلم "Moving Up" ، پدر در مورد آشنایی شخصی خود با سرگئی بلوف ، در مورد چگونگی ملاقات او در المپیک صحبت کرده است.

من به یاد می آورم که چگونه او چیزهای بامزه ای را از سفرهای خود آورده است. مثل تخم مرغ پنگوئن. برخلاف کودکان مدرن ، ما تلفن نداشتیم ، بنابراین خیلی خیال پردازی می کردیم.

یک بار پدر من یک طوطی زنده بزرگ را از نیکاراگوئه آورد. نام او را نورا گوادلوپ گذاشتیم و شش سال با او زندگی کردیم و سپس مادرم او را به مرغداری سپرد ، زیرا طوطی نادر بود و نیاز به مراقبت بسیار دقیق داشت.

حالا پدر 78 ساله است و قصد دارد دوباره به جایی برود. البته ، ما نگران هستیم ، اما چه کسی به ما گوش خواهد داد. ما نگران هستیم ، اما آرتور نیکولاویچ نگران است. من می فهمم که او بدون سفر نمی تواند زندگی کند.

از این گذشته ، همه ما چیزی داریم که باعث می شود چشمانمان روشن شود. برای پدرم موتور قطب شمال و شمال است.

درباره تربیت

پدرم سختگیر است. من هرگز از انجام کاری منع نشده بودم ، اما مشخص بود که "شما نمی توانید!" در سن نوجوانی شرم آور بود که اجازه نداشتند به دیسکوهای مدرسه ، مهمانی با دوستانشان بروند. سفرها معمولاً باید یک ماه قبل هماهنگ می شدند. بلافاصله س questionsالاتی مطرح شد: با کی ، کجا ، چرا؟ در اینجا مادرم وارد شد: "آنها دختر هستند ، همه خوب هستند!". بنابراین ، بله ، در دوران کودکی من استبداد جزئی وجود داشت.

درباره مارک Arctic Explorer

با نام تجاری Arctic Explorer ، من می خواهم میراث پدرم را حفظ و منتقل کنم و همزمان یک پروژه تجاری موفق بسازم. چندین سال پیش ، من و پدرم با هم به قطب شمال رفتیم (برای ترغیب او تلاش زیادی لازم بود). هیچ کس نسبت به این مکان بی تفاوت نیست. این یک سیاره سفید دیگر است که واقعاً چشمگیر است.

مخصوصاً برای سفر ، ژاکت سفارش دادم که پس از بازگشت به خانه ، کت آن را ادامه دادم. یک بار که من با سگم قدم می زدم ، دوستی نزد من آمد ، ژاکت مرا ستایش کرد و پرسید آیا او هم می تواند همین کار را بکند. من جواب دادم: "خوب ، احتمالاً می توانی." تاریخچه Arctic Explorer با این عبارت آغاز شد. ما به محل تولید رفتیم ، جایی که حتی در زمان اتحاد جماهیر شوروی تجهیزات لازم برای کاوشگران قطبی را می دوختیم ، انواع کرک را لمس می کردیم ، احساس می کردیم و می فهمیدیم. ژاکت اول را درست کردیم.

من یک روزنامه نگار هستم و در ابتدا درکی از چگونگی ایجاد تجارت خود نداشتم ، بنابراین ما با شریک زندگی خود آناتولی ، که اکنون رئیس مالی Arctic Explorer است ، همکاری کردیم. در ابتدا ، ما تصمیم گرفتیم همه کارها را خودمان انجام دهیم تا همه مراحل را درک کنیم.اکنون من مسئول تولید مجموعه ، روابط عمومی ، بازاریابی و استخدام هستم. ما تیمی داریم که طراحی لباس را توسعه می دهد ، اما بدون تأیید من ، ژاکت به تولید ارسال نمی شود.

درباره تغییرات

در کودکی و نوجوانی آرزو داشتم که بلوندی چشم آبی شوم ، اما بسیار تیره تر از دختران اطرافم بودم. قطعاً نمی خواستم در نقش Snow Maiden بازی کنم ، گرچه خیلی دلم می خواست. به طور طبیعی ، این بدون شوخی نبود - کودکان می توانند بسیار بی رحم باشند. من در نهایت دو سال پیش بلوند شدم ، اما با چشمان آبی جواب نداد. اگرچه سعی کردم از لنز استفاده کنم ، اما او مانند دوست دختر خون آشام به نظر می رسید.

سه سال پیش موهای چشمگیری داشتم. قبل از اینکه موهایم را بپوشم ، به آینه نگاه کردم و فهمیدم که به طور کلی ، بد ، زنانه به نظر نمی رسم ، اما مشکلی پیش آمده است. و در برخی موارد فهمیدم که باید موهای بلند را رها کرد. وقتی موهایم را کوتاه کردم احساس تسکین عظیمی کردم ، انگار که راز یک روحیه خوب را کشف کرده ام. یادم می آید که چگونه صبح بیدار شدم ، خودم را در آینه دیدم و فکر کردم: "باحال!" من هنوز هم با این احساس زندگی می کنم. اگر در داخل احساس راحتی می کنید ، احساس می کنید که از آن شماست ، پس می توانید با خیال راحت درباره تغییرات تصمیم بگیرید! بعلاوه: من خیلی تنبل هستم ، من نمی دانم چگونه موهایم را حالت دهم و دوست ندارم ، هزینه های زیادی را صرف سفرهای سالن برای صاف و مرتب کردن آنها کردم. دخترانی که ساعت 7 صبح برای اصلاح موهایشان بلند می شوند من را تحسین می کنند. من خیلی اوقات می شنوم که به نظر پسر می رسم ، لازم است موهایم را رشد دهم و می خواهم به این بگویم: "بچه ها ، من را تنها بگذارید!"

من همیشه فکر می کردم که پدر ، یک مرد قهوه ای سختگیر و قفقازی ، پس از یک مدل مو یک خراش واقعی را ترتیب می دهد. و او ، برعکس ، گفت که این بسیار مناسب من است و در حالی که مادرم گریه می کرد موضوع را بست.

اگرچه حتی اکنون همیشه با عکس پاسپورت شناخته نمی شوم. کارگران کنترل مرز معمولاً سند دیگری را می خواهند زیرا در این عکس سبزه ای با موهای بلند مشاهده می کنند و در مقابل آنها بلوندی با موهای کوتاه قرار دارد. بعضی از مردان حتی به خود اجازه می دهند که بهتر ارزیابی کنند: قبل یا بعد. خیلی سرگرمم میکنه!

درباره آرایش

دوست دارم آرایش را تجربه کنم. آخرین یافته آرایش "صورتی" در نمایشگاه مجموعه تابستانی والنتینو است. من اخیراً یک عکس جالب در قرمزهای صورتی رنگ مشابه گرفته ام. عالی بود! با آنالوگ این گریم ، من در جوایز GQ حضور داشتم. معلوم شد که پیدا کردن سایه چشم صورتی واقعاً جالب یک مشکل است. حالا من از چوب های سایه چشم براق برند آلی آمریکایی Milk Makeup استفاده می کنم و حتی آنها را به آرایشگران توصیه می کنم.

در زندگی روزمره ، من علاقه زیادی به آرایش روشن ندارم ، هر روز عینک می زنم. اما من موس Uvub Poreraser شو Uemura دارم که رنگ پوست من را یکنواخت می کند. من از آن به جای لحن استفاده می کنم. اگر به تازگی از تعطیلات برگشته اید ، دیگر چیز دیگری لازم نیست. در پایان ، من می توانم با یک براق کننده براقیت کمی اضافه کنم. اگر من هنوز هم از کرم استفاده می کنم ، این یک پایه و اساس از NARS است (جورجیو آرمانی محبوب متوقف شد). من بافت های کرمی اما شل را دوست دارم. و NARS نیز مناسب است زیرا در یک لوله محصور شده است. همچنین می توانم برای درخشش بیشتر یک کرم یا روغن مراقبت به آن اضافه کنم. من از ایده وجوه چوبی تحت تأثیر قرار گرفته ام. تمام آرایش ها را می توان با یک "مداد" انجام داد. به عنوان مثال ، من یک کانسیلر NARS را روی پلک ها می زنم ، کانتورینگ سبک انجام می دهم ، مخلوط می کنم ، و همچنین می توانم از آن برای آرایش لب استفاده کنم. من ابروهایم را با ریمل مانیکور ابرو Shu Uemura سبک می کنم که دارای یک برس گرد است که عالی ترکیب می شود.

اکنون من بافتهای مایع را دوست دارم ، کار با آنها راحت تر است و سریعتر اعمال می شوند. موارد دلخواه - سایه چشم مایع تام فورد. پس از توصیه آرایشگر ، من همزمان دو سایه قهوه ای خریداری کردم و اکنون از آنها جدا نمی شوم.

من ضعف کمی دارم: شب هنگام فیلم هایی از هنرمندان مشهور آرایش مانند پت مک گرات را تماشا می کنم: نحوه اعمال صحیح تصحیح ، استفاده از مخلوط کن زیبایی. مورد اخیر ، به هر حال ، یک ابزار بسیار مفید است. کانسیلر زیر چشم را بهتر از انگشتان مخلوط می کند. اگرچه من اغلب آرایش خود را با دست انجام می دهم.

درباره رفتن

من اخیراً به ژاپن بازگشتم و در آنجا لوازم آرایشی EviDens را کشف کردم. به عنوان مثال در مسکو می توانید آن را در فروشگاه مرکزی پیدا کنید. این مارک دارای کرم "بمب" برای درخشندگی پوست است - کرم روشن کننده.همچنین یک سرم عالی وجود دارد که هزینه زیادی را صرف می کند ، اما در صورت بسیار عالی عمل می کند.

من عاشق مارک La Prairie هستم. در زمستان من از روغن خشک Cellular Swiss Ice Crystal Dry (که می توان آن را برای بدن نیز استفاده کرد) و کرم Skin Caviar Luxe با عصاره خاویار سیاه - که از محبوبیت این برند است - استفاده می کنم. این باعث مرطوب سازی و یکنواختی بافت پوست می شود.

درباره سبک زندگی سالم

من خز طبیعی نمی پوشم. هر کسی آزادانه می تواند انتخاب خود را انجام دهد ، من نوع آن را دوست ندارم ، اما برای اکثر مردم ، یک پارک و یک ژاکت چیزهایی با خز طبیعی است. او همچنین در صورت وزش باد شدید کمک می کند. بنابراین ، مدل های Arctic Explorer ما با خز طبیعی هستند ، اما من آن را از کت هایم بیرون می آورم.

من به گیاهخواران و تولیدکنندگان اصلی احترام می گذارم ، اما خودم نمی توانم خودم را محدود کنم. رویکرد متعصبانه به هر چیزی خیلی خوب نیست.

من گاهی به خودم شکلات می دهم ، شراب قرمز خوب را انکار نمی کنم. اصل اصلی این است که شما باید خودتان را دوست داشته باشید و کیلوگرم چیزی که به بدن آسیب می رساند را نخورید. فرانسوی ها به نوعی با شراب و پنیر خود کنار می آیند.

درباره سفر

هنگام مسافرت ، به ترکیبی از انجام هیچ کاری و فعالیت در فضای باز پایبندم. من واقعاً هنر را دوست دارم ، بسیاری از سفرها با آن همراه هستند. من مرتباً به Art Basel and Frieze در لندن می روم. در نیویورک ، قطعاً باید به موزه سلیمان گوگنهایم و متروپولیتن بروید (اگرچه در آنجا گالری های خصوصی جالب زیادی وجود دارد). در لندن ، ابتدا به گالری های تیت و سرپانتین بروید. گاهی موزه تاریخ طبیعی نمایشگاه های بسیار خوبی دارد.

نمایشگاهی به آوانگارد وایتبسک بهار امسال در مرکز پمپیدو پاریس افتتاح می شود. این توسط دوست من نظارت می شود. نمایشگاه های عالی همیشه در فضای لویی ویتون برگزار می شود. و همچنین لوور! ممکن است ساده به نظر برسد ، اما اگر صف ها نبود ، من همیشه به آنجا برمی گشتم - مجموعه ای عظیم از اشیا art هنری.

اما جالبترین سفر زندگی من قطب شمال بود.

در آینده رفتن به مکزیک و سوار شدن به قطار در هند جالب خواهد بود که از هیمالیا به جنوب می رود و شبیه Orient Express است. و من همچنین می خواهم به آفریقا بروم ، اما تا کنون واکسیناسیون و قرص های مالاریا گیج شده ام.

مصاحبه و متن: یولیا کوزولی

توصیه شده: