چگونه مدل شوروی کل جهان را فتح کرد و با یک میلیونر ازدواج کرد

فهرست مطالب:

چگونه مدل شوروی کل جهان را فتح کرد و با یک میلیونر ازدواج کرد
چگونه مدل شوروی کل جهان را فتح کرد و با یک میلیونر ازدواج کرد

تصویری: چگونه مدل شوروی کل جهان را فتح کرد و با یک میلیونر ازدواج کرد

تصویری: چگونه مدل شوروی کل جهان را فتح کرد و با یک میلیونر ازدواج کرد
تصویری: پشت صحنه اعدام زندانیان در زندان گوهردشت که توسط زندانیان فیلمبرداری شده ۱۶مرداد۹۸ 2024, آوریل
Anonim

"Lenta.ru" مجموعه ای از انتشارات درباره سوپرمدل های مشهور روسی و شوروی را ادامه می دهد ، که نه تنها موفقیت ، بلکه بدشانسی هایی نیز داشته اند. با تحسین میلیون ها مرد ، آنها به خارج از کشور سفر کردند و لباس های وارداتی را خریداری کردند. آنها در پیمایش پیاده روی کردند و عکسهایشان در مجلات شوروی و خارجی منتشر شد. با این حال ، این س arال مطرح می شود: آیا این امتیازات نسبی ارزش قیمتی را که برای آنها پرداخت شده است؟

Image
Image

این مقاله به میلا رومانوسکایا خواهد پرداخت: او با موفقیت تمام سختی های زندگی شوروی و ازدواج های ناموفق را تحمل کرد ، مهاجرت کرد ، از کشوری به کشور دیگر منتقل شد و سرانجام با "شاهزاده جذاب" خود ملاقات کرد.

از دانشگاه تا تریبون

در دوران کودکی و نوجوانی میلا رومانوسکایا ، هیچ چیز غیر عادی وجود نداشت: "پارامترهای استاندارد" برای بسیاری از دختران متولد اواخر دهه 1930 - اوایل دهه 1940. تخلیه ، سالهای سخت نیمه گرسنگی جنگ ، از دست دادن پدران. در مورد میلا ، تخلیه برای او و مادرش (همسر یک دریانورد نیروی دریایی) یک برکت بود: خانواده در لنینگراد زندگی می کردند ، و اگر در همان ابتدای جنگ مادر و دختر به سامارا امن تخلیه نمی شدند ، آنها به سختی از جنگ جان سالم به در می بردند.

ستاره تریبون آینده نیز خوش شانس بود که پدرش در جبهه نمی میرد.

با این حال ، جدایی طولانی مدت از همسرش ازدواج او را خراب کرد. هنگامی که مادر و میلا از تخلیه بازگشتند و جنگ پایان یافت ، خانواده دوباره به هم پیوستند: پدر برای زن دیگری رفت. از نظر قانونی ، والدین مدل آینده طلاق را فقط هنگامی که میلا در سن نوجوانی بود رسمیت می دادند (در دهه 1940-1950 در اتحاد جماهیر شوروی سخت تر از الان بود) ، اما در حقیقت این دختر بدون پدر بزرگ شد.

رومانوفسکایا مجبور بود زندگی خود را ترتیب دهد ، بدون توجه به حمایت والدین ، به ویژه پدرانه. در آن سال ها ورود به دانشگاه چندان آسان نبود (دانشجویان هزینه تحصیلات عالی را می پرداختند) و بعد از مدرسه ، میلا به مدرسه فنی الکترومکانیک رفت تا بتواند به سرعت یک تخصص و فرصت تأمین معیشت کسب کند.

با این حال ، مانند بسیاری از دختران آن دوران ، او آرزوی داشتن زندگی متوسطی برای حقوق و دستمزد را ندارد ، بلکه آرزوی داشتن یک زندگی زیبا ، روشن و - صادقانه بگویم - یک زندگی مرفه است.

به گونه ای که لازم نبود چندین ماه پس انداز برای یک جفت کفش صرفه جویی شود و سپس با تحقیر آنها را از طریق فروشندگان آشنا یا دلالان "علاوه بر این" می توانست فریب دهد. میلا دختری جوان و لاغر و زیبا بود ، او می خواست هوشمندانه لباس بپوشد ، از پارچه های خوب برای خودش لباس بدوزد و چتر نجات پیدا نکند و بتواند در چیزهای خارجی خودنمایی کند.

هنرمند شدن روش خوبی برای ایجاد زندگی مناسب و معقول در زندگی بود. و رومانوفسکایا ، به قول خودش در مصاحبه های مختلفی که در سالهای بلوغ خود داده بود ، آرزوی ورود به هنرستان لنینگراد را داشت. با این حال ، او نه توانایی های هنری برجسته ای داشت و نه ، همانطور که در آن زمان گفتند ، "برای ورود به این معتبرترین م educationalسسه آموزشی" "بلاتکلیف" بود.

این دختر تنها با زیبایی جذابش می تواند کمک کند: موهای بور (مو بورها بسیار شیک بودند) و اندامی ظریف.

در واقع ، این رقم باعث ایجاد حرفه مایل شد. در میان دوستان دانشجوی متوسط دانشکده فنی ، یک مدل مد بود. روزی این دختر بیمار شد و برای اینکه خللی در نمایشی که برای شرکت در آن لازم بود ، ایجاد نشود ، از رومانوفسکایا که دقیقاً همان شکل را داشت ، خواست که جایگزین او شود. میلا به دوستش کمک کرد و بلیط خوش شانسش را بیرون آورد. برگزارکنندگان این نمایش از اولین کار که به طور کامل در تمام مراحل زندگی خود چنین کاری را انجام داده است ، از پیمودند.

Image
Image

عکس: "مجله مد"

رومانوفسکایا برای کار در خانه مدلهای لنینگراد دعوت شد. بعد از خانه های مسکو و ریگا ، شاید معتبرترین نهاد در نوع خود در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بود. چند هفته پس از اشتغال ، آرزوهای این دختر تحقق یافت: او برای اولین سفر کاری خود به خارج از کشور رفت.نه هنوز به پاریس و نه به رم ، بلکه فقط به فنلاند همسایه.

با این حال ، همانطور که در آن زمان گفتند ، "کشور سرمایه داری" بود که می توان زندگی ای را دید که با زندگی شوروی تفاوت اساسی داشت - اگر قبلاً نیمه قحطی نبود ، حداقل لاکچری نبود.

بین عشق و حرفه

رومانوفسکایا هرگز وارد هنرستان نشد. با این حال ، میلا به هیچ وجه نمی توانست بدون هنر کار کند: از 18 سالگی با مرد جوانی به نام ولادیمیر ملاقات کرد ، که در VGIK تحصیل می کرد. بدیهی است که این عشق جوانان و تمایل به نزدیک شدن به محافل معتبر بوهمی بود. در اواسط قرن ، روابط عاشقانه رایگان در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی پذیرفته نشد. "دختران شایسته" اگر می خواستند با معشوق خود زندگی صمیمی داشته باشند ، مجبور بودند با آنها ازدواج کنند. میلا و ولودیا ازدواج کردند و این زوج به مسکو نقل مکان کردند ، جایی که یک شوهر جوان تازه پخته شده در آنجا تحصیل می کرد.

رومانوفسکایا سعی کرد در خانه مدل های مسکو شغل پیدا کند. برای یک مدل مد تازه کار ، البته با تجربه سفر به خارج از کشور ، کار چندان آسانی نبود: رقابت به سادگی هیولا بود. علاوه بر این ، در کار حرفه ای میلا یک مکث طبیعی رخ داد: آنها با ولادیمیر یک دختر به نام آناستازیا داشتند. اوضاع در خانواده دشوار بود: شوهر رومانوفسکایا از دانشگاه اخراج شد ، کودک ، مانند همه کودکان ، مشکلات مختلفی را ایجاد کرد - پوشک ، دندان درآوردن ، بیماری های دوران کودکی.

میلا مجبور شد دوران بسیار سختی را پشت سر بگذارد ، اما از محاکمات به عنوان یک برنده ظاهر شد: او برای کار در خانه مدل استخدام شد.

او مجبور بود به خارج از کشور سفر کند ، و همه "خروجی ها" در اتحاد جماهیر شوروی شوروی نمی توانند از توجه KGB عبور کنند - به ویژه هنگامی که صحبت از زیباترین زنان در این کشور می شود

با توجه به خاطرات مدل لباس ، او چندین بار توسط افرادی از لوبیانکا به مکالمه دعوت شد. اما او ، به توصیه آشنایان باتجربه و همسرش ، وانمود کرد که یک زن جوان احمق است که چیزی نمی فهمد ، و "همکاری" با مقامات نتیجه ای نداد. بنابراین ، به هر حال ، اوضاع مطابق نسخه خود میلا بود.

توجه مردان به همسرش شوهر رومانوفسکایا را عصبانی کرد و به تدریج درگیری ها در خانواده بیشتر شد. ولادیمیر فرد موفقی نشد و نمی توانست آن استاندارد زندگی را برای همسرش فراهم کند ، البته متناسب با شرایط شوروی که آرزوی آن را داشت. رابطه زن و شوهر به اشتباه پیش رفت و آنها طلاق گرفتند.

رقابت سخت

مدل لباس کاملا تسلیم شغل خود شد. در خانه مدل ها ، رومانوفسکایا بلافاصله به بالای سلسله مراتب مدل ناگفته رسید و ریاست آن را بر عهده گرفت ، و به عنوان دومین "ملکه بی تاج سلطنتی" از باند مد اتحاد جماهیر شوروی درآمد. اولین رقیب اصلی او رجینا زبارسکایا ، یک سبزه کشنده با زیبایی جنوبی جذاب بود - یا فرانسوی یا ایتالیایی. اگرچه دختران نقش های مختلفی داشتند (میلا بلوند شخصیت "نوع روسی" را مشخص می کرد) ، اما آنها هنوز در این رقابت ها شرکت می کردند.

گاهی اوقات رقابت به تعارض می افتاد. اوج داستان پر سر و صدایی در محافل بوهمی شوروی با لباس "روسیه" بود که زیباترین مدل مد اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی قرار بود آن را در نمایشگاه بین المللی صنعت سبک در مونترال نشان دهد. ایجاد طراح مد تاتیانا اوسمركینا تلفیقی غیرمعمول از روند غربی دهه 1960 و سنت های روسیه بود.

یک لباس ماکسی قرمز مایل به قرمز با آستینهای بلند و پهن بر روی سینه ، با گلدوزی گشاد ، مانند یک گردنبند ، گلدوزی سرسبز و طرح دار با مهره ها و سگک هایی متناسب با آن تزیین شده بود: یا بارماهای سلطنتی ، یا لباسهای کشیشی ، یا کنایه از سارافان یک دختر پیر.

در ابتدا قرار بود Zbarskaya لباس را به نمایش بگذارد. با این حال ، طراح مد و مقامات خانه مدل تصمیم خود را تغییر دادند ، و به درستی اظهار داشتند که یک بلوند چشم روشن با موهای بلند به احتمال زیاد با روسیه در اروپا و خارج از کشور در ارتباط است تا یک سبزه سوزان با کوتاهی مو. افتخار ارائه لباس در کانادا به Romanovskaya تعلق گرفت.

این مدل سر و صدا کرد: او را اسنگوروچکا لقب دادند ، به عنوان قهرمان اپرای معروف ریمسکی-کورساکف.

یک عکاس از American Life برای انجام یک جلسه عکس در کرملین به مسکو آمد.میلا با لباسی گلدوزی شده با نقش های قرمز مایل به قرمز در فضای داخلی کلیسای جامع افسانه ای عروج ، جایی که همه تزارهای روسیه تاجگذاری می کردند ، قرار گرفته است. عکس های او در صفحات معتبرترین هفته نامه آمریکایی منتشر شده است. این اوج موفقیت رومانوفسکایا و در واقع شهرت جهانی بود.

لباس دیگر میلا به سبک la Russe ، که انتشارات غربی را دور زده است ، یک مینی لباس سبک ذوزنقه ای با یک ماهی شیر است که با یک تکه طلایی پوشانده شده است ، و یک کف پهن ، به طول کف دارد ، که در نوار پایین آن گرد شده و با طلا تزئین شده است ، مانند یک epitrachelion کشیش ، به او لقب Twiggy روسی داده است. شکننده ، با پاهایی باریک و بوت تخت به رنگ طلایی ، او واقعاً شبیه یک سوپرمدل دهه 1960 انگلیس بود.

فرار از اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی

میلا رومانوفسکایا به یک مدل مد مشهور در جهان تبدیل شده است. در خانه ، او با یکی از با استعدادترین بازیگران اتحاد جماهیر شوروی - آندره میرونوف ، رابطه عاشقانه ای داشت. مشخص نیست که واقعیت داشت یا خیر ، اما حتی اگر میلا با بت دختران عاشقانه و علاقه مندان به تئاتر روبرو می شد ، این داستان به ازدواج ختم نمی شد. و رومانوفسکایای عملی فهمید که سن یک مدل مد کوتاه مدت است و تنها با ازدواج موفق می توان آینده ای مناسب را تأمین کرد.

در یک ضیافت در خانه هنرمندان ، سرنوشت این مدل را به گرافیست یوری کوپرمن آورد. او به طور گسترده ای شناخته شده یا خیلی ثروتمند نبود ، اما - به عنوان یک داماد - یک مزیت داشت: او یک یهودی بود و می توانست از طریق "خط یهودیان" مهاجرت کند و خانواده اش را با خود ببرد. میلا و یوری ازدواج کردند و در سال 1972 اتحاد جماهیر شوروی را ترک کردند

البته ، این عزیمت به سبک باریشنیکوف فرار نبود: این هنرمند و همسر و دختر خوانده وی اجازه قانونی برای مهاجرت به اسرائیل را دریافت کردند. رومانوفسکایا به طور حرفه ای در یک شرکت اسرائیلی شغل پیدا کرد. با این حال ، کوپرمن ، که نام خانوادگی خود را به کوپر کوتاه کرد ، قرار نبود در میهن تاریخی خود بماند.

پس از مقدار معطلی تاخیرهای اداری (اسرائیل مهاجرت بیشتر مهاجران جدید را تشویق نمی کند) میلا به همراه دخترش و یوری موفق شدند به لندن بروند ، جایی که رومانوفسکایا در نمایش های دیور و جیوانچی شرکت کرد و همچنین به عنوان تایپیست در بی بی سی کار می کرد. کوپرمن برای مدتی نتوانست روی پای خود بایستد: او در لندن بدشانس بود. این هنرمند تصمیم گرفت شانس خود را در پاریس "هنری" تری امتحان کند ، جایی که در آنجا مستقر شد ، کارگاهی را افتتاح کرد و به تدریج درآمد بیشتری کسب کرد. اما ازدواج او با میلا امتحان دوری را تحمل نکرد. کوپر با زن دیگری آشنا شد و رومانوفسکایا را طلاق داد.

با این حال ، داستان عاشقانه روسی Twiggy با یادداشتی بسیار مثبت به پایان رسید. رومانوفسکایا پس از مدتی زندگی به عنوان یک زن آزاد و دریافت گواهی مترجم ، برای تکمیل مراحل طلاق خود به کوپر در پاریس پرواز کرد. در راه بازگشت ، میلا زیر "آنچه که بیش از حد رزرو کرده است" زیر آنچه اکنون می گویند ، افتاد: جایی برای او در کلاس اقتصادی هواپیما نبود. این شرکت هواپیمایی مدل را به کلاس تجاری پیوند داد ، جایی که همبستر او یک تاجر ثروتمند داگلاس ادواردز بود. در یک پرواز کوتاه به لندن ، متوجه شد که او تمام عمر به دنبال این زن بوده است.

سه ماه پس از ملاقات آنها ، ادواردز با رومانوفسکایا ازدواج کرد. او سرانجام از یک حرفه مدلینگ خداحافظی کرد و شروع به کمک به شوهرش در راه تجارت کرد.

توصیه شده: