مسیر دشوار "آخرین خانم اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی" ، که به ازدواج همجنسگرایان ختم شد

فهرست مطالب:

مسیر دشوار "آخرین خانم اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی" ، که به ازدواج همجنسگرایان ختم شد
مسیر دشوار "آخرین خانم اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی" ، که به ازدواج همجنسگرایان ختم شد

تصویری: مسیر دشوار "آخرین خانم اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی" ، که به ازدواج همجنسگرایان ختم شد

تصویری: مسیر دشوار
تصویری: بیست سال از ثبت اولین ازدواج همجنسگرایان گذشت؛ تلاش برای حقوق اقلیت‌های جنسی ادامه دارد 2024, آوریل
Anonim

"آخرین خانم اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی اتحاد جماهیر شوروی" - به این ترتیب یولیا لمیگووا خوانده می شود. زندگی او به گونه ای پیشرفت کرده است که شما می توانید یک سریال کامل را با پایان خوش فیلمبرداری کنید.

1/10 "آخرین خانم شوروی" - این چیزی است که یولیا لمیگووا نامیده می شود.

عکس: anews.com

برای جستجوی تبلیغات ، بیشتر پیمایش کنید

2/10 با یافتن خود در مکان مناسب و در زمان مناسب ، یک ملاقات اتفاقی به زودی زندگی او را تغییر داد.

عکس: anews.com

3/10 "من تمام تلاشم را کردم تا یولیا تاج خود را بپوشاند. اما همه چیز طور دیگری رقم خورد."

عکس: anews.com

4/10 در سال 1991 ، رقابت تمام اتحادیه به دلیل فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی لغو شد و تصمیم گرفته شد که برنده سال گذشته را به جهان دوشیزه بفرستد.

عکس: anews.com

برای جستجوی تبلیغات ، بیشتر پیمایش کنید

10/10 جولیا به پاریس نقل مکان کرد تا آژانس های اصلی انتخاب بازیگر در مورد او اطلاعاتی کسب کنند. او در فیلمبرداری برای مارک های برتر جهان شرکت کرد.

عکس: anews.com

6/10 شایعات ادعا کردند که یولیا با یکی از نزدیکان بوریس یلتسین ، بوریس فدوروف رابطه داشته است.

عکس: anews.com

7/10 تا سال 2008 ، جولیا زندگی شخصی خود را با دقت پنهان می کرد و در این مدت دو دختر به دنیا آورد - ویکتوریا (18 ساله) و اما (13 ساله).

عکس: anews.com

برای جستجوی تبلیغات ، بیشتر پیمایش کنید

10/10 او عاشق عاشقانه ترین با نفوذترین مردان جهان بود اما هیچ کس فکر نمی کرد که او زندگی خود را با یک زن پیوند دهد.

عکس: anews.com

9/10 در حال حاضر در سال 2009 ، جولیا و مارتینا عاشقانه خود را پنهان نکردند ، آنها همه جا را با هم رفتند و از نشان دادن احساسات خود دریغ نکردند.

عکس: anews.com

10/10 با ممنوعیت ازدواج همجنسگرایان در فلوریدا ، زنان تصمیم گرفتند در شهر نیویورک گره بزنند.

عکس: anews.com

مثل خواب

زندگی جولیا را می توان با داستان افسانه ای شناخته شده مقایسه کرد - "سیندرلا". پری خوب او معلوم شد که الکساندر استفانویچ (شوهر سابق آلا پوگاچوا) است. جولیا با دوست پسر خود قرار ملاقات گذاشت ، اما همانطور که مشخص شد ، او محل دیدار را اشتباه گرفت. الكساندر ، از آنجا كه عبور می كرد ، پیشنهاد داد تا او را به محل ملاقات برسانند ، اما پسر دیگر آنجا نبود. اسکندر برای روحیه دادن به دختر ناراحت ، او را به یک رستوران دعوت کرد.

"یولیا گفت که او نوزده ساله بود ، اگرچه در آن زمان کلاس دهم بود. همانطور که خودش گفت سن خود را پنهان می کند تا خواستگار فرار نکند. آن وقت بود که به او گفتم جلسه بعدی فقط وقتی هجده ساله است. اشک ریخت و فرار کرد. به تدریج ، ارتباطات ما نزدیکتر شد و من تصمیم گرفتم که یولیا بتواند خود را در تجارت مدلینگ امتحان کند."

یک دیدار اتفاقی که خود را در مکان مناسب و در زمان مناسب یافت ، به زودی زندگی او را تغییر داد.

"من او را در آژانس دوست قدیمی خود قرار دادم که در منزل او و آلا عروسی برگزار کردیم. بابک سیروش صاحب یکی از اولین نمایندگی ها در کشور ما بود - "بتها". اولین مسابقه زیبایی ، به لطف ارتباطات من ، جولیا در مسابقه دوشیزه مسکو برنده شد و سپس جالبترین چیز آغاز شد. مسابقه "دوشیزه اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی" - من تمام تلاش خود را کردم تا تاج را برای یولیا بگذارم. اما همه چیز طور دیگری رقم خورد ، نماینده بلاروس برنده شد و یولیا عنوان معاون اول خانم را به خود اختصاص داد."

"من عصبانی شدم ، زیرا مطمئن بودم که پیروزی متعلق به ما خواهد بود. سپس سراغ سارا و مرلین ، اعضای هیئت منصفه از فرانسه و انگلیس رفتم. من آنها را خائن خواندم. آنها من را کنار گذاشتند و تصمیم خود را توضیح دادند: "الكساندر ، در قرارداد با شركت كنندگان آمده است كه برنده موظف خواهد بود كه در تمام عمر شركت هلندي را تبليغ كند. آيا اين كار براي حرفه محافظ شما ضروري است؟" پس از اندکی تأمل ، مجبور شدم اعتراف کنم که حق با آنهاست."

در سال 1991 ، رقابت تمام اتحادیه به دلیل فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی لغو شد و تصمیم گرفته شد که برنده سال گذشته را به Miss Universe ارسال کند. پس از آن بود که شانس به چهره یولیا لمیگووا تبدیل شد. برنده سال گذشته ازدواج کرد و این برخلاف قوانین نمایش بود. بنابراین ، نایب خانم - جولیا به لاس وگاس رفت.و حتی اگر او تنها مقام دوم را بدست آورد ، اما شکوه دیری نپایید.

جولیا به پاریس نقل مکان کرد تا آژانس های انتخاب بازیگران اصلی از او مطلع شوند. او در فیلمبرداری برای مارک های برتر جهان شرکت کرد.

معلوم شد که تجارت مدل برای یولیا کافی نبوده و او سالن SPA خود را با نام جولیا افتتاح کرد و شرکت لوازم آرایشی "Belaya Rossiya" خود را افتتاح کرد.

به نظر می رسید همه چیز خوب پیش می رود ، اما زندگی شخصی جولیا خوب پیش نرفته است.

از دست دادن عزیزترین فرد

اسکندر درباره ملاقات با یولیا در پاریس صحبت می کند.

"یکی دیگر از سالگردهای آشنایی ما فرصتی دلپذیر برای یک جلسه شده است. ما در رستوران Closerie des Lilas ملاقات کردیم که مشهورترین افراد از آن بازدید کردند: لنین ، پیکاسو ، مودیلیانی ، همینگوی و دیگران. او یک کارت پستال همراه با تبلیغات برای رستوران گرفت و آن را امضا کرد: "ساشا ، تو سرنوشت من را تغییر دادی. اول ، قلب من را به دست آوردی ، و سپس همه چیز را بزرگ کردی و آموختی. هر اتفاقی برای من بیفتد ، تو همیشه در قلب من خواهی بود ، آن را فراموش نکنید. من آن را دوست دارم. مثل قبل ، جولیا "، اما زندگی های متفاوتی داشتیم. من به دنبال محافظان جدید می گشتم ، و جولیا به دنبال عشق واقعی بود."

شایعات ادعا کردند که یولیا با یکی از نزدیکان بوریس یلتسین ، بوریس فدوروف رابطه داشته است. این مرد در دو رسوایی بزرگترین جنایات دهه 90 دست داشته است. و در سال 1996 ، زندگی وی تلاشی شد که طی آن دختر زخمی شد. آشنایان یولیا فکر می کردند که این او است ، اما خوشبختانه همه چیز به سرعت سر جایش قرار گرفت.

و حتی اگر زندگی او پر از رمز و راز بود ، همه از رابطه او با بانکدار ادوارد استرن اطلاع داشتند. در سال 1998 ، به خاطر جولیا ، ادوارد طلاق گرفت و خیلی زود عاشقان متوجه شدند که یک فرزند دارند. و همه چیز در زندگی شخصی او خوب است ، اما درست قبل از تولد کودک ، زن و شوهر سقوط کردند و ادوارد رفت. جولیا تنها مانده بود و به زودی پسرش متولد شد که او را ماکسیمیلیان نامید.

عکس ادوارد استرن را پیدا کنید

"من پسرش را در سه ماهگی دیدم. سپس یولیا به من گفت که احساس بدی نسبت به آن دارد. به نظر می رسید که او را تحت نظر دارند."

متأسفانه شهود جولیا را ناامید نکرد ، فقط چند هفته بعد او ماکسیمیلیان را مرده یافت و پرستار بچه ای که با نوزاد باقی مانده بود بدون هیچ اثری ناپدید شد.

"واضح بود که قتل مربوط به پول بود. از این گذشته ، ماکسیمیلیان می توانست بخشی از ارث عظیم ادوارد استرن را ادعا کند. تحقیقات با پشتکار متوجه این واقعیت نشدند و راه دیگری را طی کردند. جولیا دلش شکسته بود و او را بازداشت کردند. طبق قوانین فرانسه ، بازرسان حق بازداشت بیش از 90 روز بدون محاکمه را ندارند ، بنابراین یولیا پس از 89 روز فقط پس از عذرخواهی آزاد شد."

یولیا آسیب روحی شدیدی دید و آنها نتوانستند افرادی را که در قتل پسرش مقصر بودند پیدا کنند. و پنج سال بعد ، استرن در عمارت خودش پیدا شد و توسط فاحشه ای که چهار سال با او رابطه داشت کشته شد. وقتی پیدا شد ، او کت و شلوار صورتی لاتکس به تن داشت. همانطور که تحقیقات فهمید ، در جریان یک بازی BDSM ، دوست دختر او او را کشت زیرا او حاضر به پرداخت یک میلیون دلار به او نبود.

زیر حجاب رازداری

تا سال 2008 ، جولیا زندگی شخصی خود را با دقت پنهان می کرد و در این مدت دو دختر به دنیا آورد - ویکتوریا (18 ساله) و اما (13 ساله). او از ذکر نام پدران خودداری می کند و شاید این به دلیل اعتراف غیرمنتظره ای باشد که در سال 2009 انجام داد.

او دارای رمان هایی با تأثیرگذارترین مردان جهان بود ، اما هیچ کس فکر نمی کرد که او زندگی خود را با یک زن پیوند دهد.

"در سال 2001 ، من مارتینا ناوراتیلوا را ملاقات کردم ، زمانی که او اولین راکت بود ، اسطوره تنیس جهان. من مطمئناً طرفدار تنیس نیستم ، اما سریع آن را شکست دادیم. جلسه دوم ما در یک رستوران برگزار شد ، من با یک سینی کامل غذا بودم. او دخترانم را ملاقات کرد. و هنگام ناهار فهمیدم که دوست دارم دوباره با او ملاقات کنم."

"من در اتحاد جماهیر شوروی بزرگ شدم ، پس هیچ کس از وجود عشق همجنسگرایی اطلاع نداشت ، فقط در لندن فهمیدم که این می تواند باشد. اما مارتینا از دهه 1980 به صراحت روابط خود با زنان را نشان می دهد."

"مارتینا به سرعت با ویکتوریا و اما دوست شد ، ما اغلب یکدیگر را می دیدیم و احساسات من نسبت به او بیشتر می شد.دختران دیدند که من خوشحالم و هیچ سوالی نپرسیدم. آنها فقط زمانی ظاهر می شدند که اطلاعاتی درباره رمان ما در رسانه ها ظاهر می شد. یک روز دختران ناراحت به خانه آمدند و شروع به س meال از من کردند. سپس من تمام حقیقت را به آنها گفتم و پرسیدم که آیا من و مارتینا می توانیم در آنجا زندگی کنیم و آیا او می تواند مادر دوم آنها شود. این گفتگو دشوار به نظر می رسید ، اما سرانجام ویکتوریا گفت که او بدش نمی آید و دوست دارد مارتینا با ما زندگی کند."

پایان خوش

در حال حاضر در سال 2009 ، جولیا و مارتینا عاشقانه خود را پنهان نکردند ، آنها همه جا را با هم قدم زدند و در نشان دادن احساسات خود دریغ نکردند. همه اطراف ، ناوراتیلوا را عاشق رمان های کوتاه می دانستند و فکر می کردند به زودی این زنان رابطه را قطع می کنند. با این حال ، اتفاقی رخ داد که هیچ کس انتظار نداشت. Navratilova به شدت بیمار شد و جولیا در همه چیز از محبوب خود حمایت کرد. این بیماری دو زن را به هم نزدیک کرد و به زودی مارتینا نه تنها بهبود یافت ، بلکه به ورزش نیز بازگشت.

در مرحله نیمه نهایی ، ایالات متحده اوپن (6 سپتامبر 2014) مارتینا در مقابل یک ورزشگاه شلوغ از یار خود خواستگاری کرد. او روی یک زانو نشست و انگشتری را به جولیا زد که روی آن نوشته شده بود:”ما شش سال با هم بودیم. زندگی من بدون تو هیچ معنایی ندارد. با من ازدواج کن.

پس از پاسخ جولیا به بله ، مارتینا برداشت های خود را به اشتراک گذاشت.

"کلمات نمی توانند منتقل کنند. چقدر عصبی بودم ، اما او به من گفت بله. من قبلاً دیده بودم که افرادی در چنین رویدادهایی پیشنهادی ارائه می دهند ، اما نمی دانستم که چقدر باحال است."

با توجه به اینکه ازدواج همجنسگرایان در فلوریدا ممنوع است ، زنان در 15 دسامبر 2014 تصمیم گرفتند گره بزنند در نیویورک. آنها امسال پنجمین سالگرد زندگی مشترک خود را جشن می گیرند. اکنون زنان با دخترانشان در میامی زندگی می کنند.

جولیا لمیگووا مسیری طولانی و دشوار را برای رسیدن به خوشبختی خود طی کرد و در پایان به عشق زندگی خود رسید.

توصیه شده: