این داستان برای یک دختر ساده آمریکایی اتفاق افتاده است. روزگاری ، مو علامت تجاری وی و مایه مباهات بود. با گذشت سالها ، دو پوند موی سر او برای او یک بار طاقت فرسا شد. شوهر دختر کاملاً مخالف کوتاهی مو بود ، زیرا مو نقش مهمی در انتخاب او داشت.
[زیرنویس] https://www.youtube.com/watch؟v=3QWBdz45FEE [/زیرنویس]
وقتی دختر فهمید که دیگر نمی تواند با موهای سنگین و ضخیم به طور عادی زندگی کند ، برای کمک به کریستوفر هاپکینز مراجعه کرد. دختر به آرایشگر اعتراف كرد كه مدتها آرزو داشت كه با این بار سرش از هم جدا شود.
کریستوفر هاپکینز بحث نکرد ، اما فقط از خانم جوان در تمایل به تغییر خود حمایت کرد.
[زیرنویس] https://www.youtube.com/watch؟v=3QWBdz45FEE [/زیرنویس]
او به سادگی موهای دختر را به حالت دم اسبی درآورد و با حرکات گاه به گاه موهایش را برید.
[زیرنویس] https://www.youtube.com/watch؟v=3QWBdz45FEE [/زیرنویس]
"وای!" دختر هنگامی که برای اولین بار پس از سالها احساس سبکی را تجربه کرد ، فریاد زد. اما تحول به همین جا ختم نشد. معلوم شد استادان فقط جادوگر هستند ، زیرا وقتی دختر به آینه برگشت ، خودش را تشخیص نداد.
[زیرنویس] https://www.youtube.com/watch؟v=3QWBdz45FEE [/زیرنویس]
او فردی کاملاً متفاوت بود - شیک ، جوان ، زیبا. دختر خوشحال شد و نتوانست جلوی اشکهایش را بگیرد.
به لطف استعداد شگفت انگیز کریستوفر هاپکینز ، دختر دیگری توانست به زیبایی خود ایمان بیاورد و دوباره خود را ابداع کند.