دختر این مثل را با دکتر در میان گذاشت:
یک زن نزد حکیمی آمد و سوالی را مطرح کرد که او را نگران کرده بود: "چرا مردی که تعداد زیادی زن دارد یک مرد واقعی محسوب می شود و زنی که مردان زیادی دارد یک زن افتاده است؟" حکیم ، بدون اینکه دو بار فکر کند ، پاسخ داد: "نکته این است که یک کلید که بسیاری از قفل ها را باز می کند ، کلید خوبی است و قفل که بسیاری از کلیدها را باز می کند ، یک قفل بد است."
لبخند لبخند دکتر بود. او بلافاصله از دختر پرسید: "چه چیزی شما را در این مثل ناراحت کرد؟"
دکتر چطور می فهمی؟ معلوم می شود زندگی نسبت به زنان ناعادلانه است! چرا مردان تقریباً به همه چیز مجاز هستند و از نظر من نفرت انگیز است ، اقدامات او را سیاه نمی کند ، و زنان - هیچ؟"
شما نباید اینقدر قاطع باشید. یک کلید با قفل به سادگی یک چرخش گفتاری زیبا است. من می توانم نسخه کمی اصلاح شده از این داستان را پیشنهاد کنم ، واقعی تر:
"یک کلید که می تواند بسیاری از قفل ها را انتخاب کند ، یک کلید نیست ، بلکه یک کلید اصلی است. توسط مجرمان استفاده می شود. و قفل که با کلیدهای زیادی باز می شود ، در حال حاضر یک قطعه آهن خراب و شکسته است. با این حال ، برای یافتن کلید و قفل کاملاً متناسب با یکدیگر ، گاهی اوقات باید چندین کلید را امتحان کنید."
با شنیدن چنین نسخه شگفت انگیزی از مثل ، چشمان دختر از خوشحالی برق زد. او در برابر دکتر خم شد و در سکوت راه افتاد. مدتها لبخند از لبش بیرون نمی رفت. از آن زمان ، این دختر خوشبختی پیدا کرده است و دیگر هرگز به درمانگر احتیاج نداشته است.