پشیمان خواهی شد ، آنها تو را نابود خواهند کرد

فهرست مطالب:

پشیمان خواهی شد ، آنها تو را نابود خواهند کرد
پشیمان خواهی شد ، آنها تو را نابود خواهند کرد

تصویری: پشیمان خواهی شد ، آنها تو را نابود خواهند کرد

تصویری: پشیمان خواهی شد ، آنها تو را نابود خواهند کرد
تصویری: مرموزترین جزایر دنیا که راز آن شما را شگفت زده خواهد کرد 2024, ممکن است
Anonim

"Lenta.ru" مجموعه ای از مطالب را در مورد سوپرمدل های بزرگ روسی و شوروی آغاز می کند که فداکاری ها و سختی های زیادی متحمل شده اند. آنها در جلال و عشق میلیون ها مرد غسل داده ، چیزهای وارداتی و سفرهای خارج از کشور در دسترس آنها بود ، عکس های آنها در مجلات و ویترین تمام فروشگاه های کشور می درخشید. اما بازپرداخت همه این مزایا گاهی شدیدترین بود. این مقاله در مورد Leokadia Mironova تمرکز خواهد کرد. اولین مدل اسلاوا زایتسف ، یکی از "سه ستاره اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی" ، لکا تمام زندگی خود را به دلیل بیماری های جسمی ، آزار و اذیت چربی نخبگان حزب متحمل شد و هرگز نتوانست خوشبختی شخصی پیدا کند.

بدون چشم و صدا

لکا از همان کودکی مورد بدبختی ها قرار می گرفت. در سالهای اول زندگی ، او تقریباً مادر خود را دو بار از دست داد ، که بود و تا پایان نزدیکترین فرد به او بود. از کودکی او باید ببیند که چگونه شوهر آرتمیس جاستینوونا ، ناپدری لکا ، برای شکار به خیانت به او شلیک می کند. پس از این خیانت بود که دختری متولد شد ، که به نام خواننده شوروی Leokadia Maslennikova نامگذاری شد.

Image
Image

از بایگانی شخصی

لکا میرونوا در کودکی

مادرش که دخترش را به این نام نامگذاری می کرد ، به نظر می رسید که استعداد او را پیش بینی می کند - دختر صدای عالی و صدای واضحی داشت ، می توانست بالاترین نت ها را بدست آورد. علاوه بر این ، او اغلب از پشت پرده تئاتر محل کار اقوام می دید که چه اتفاقی روی صحنه می افتد. او با تحسین رقصندگان را دنبال می کرد و مدام در کنار خواننده ها آواز می خواند ، بنابراین آرزو داشت که از کودکی یک خواننده یا بالرین حرفه ای شود.

با این حال ، سرنوشت در غیر این صورت تصمیم گرفت. در جوانی ، لئوكادیا به تارهای صوتی خود آسیب رساند و مجبور شد از حرفه خوانندگی خداحافظی كند. سپس دختر را به مدرسه واگانوف بردند ، جایی که توانایی های برجسته او توسط ناتالیا دودینسکایا ، یک معلم و یک بالرین معروف شوروی قدردانی شد. اما حتی در اینجا میرونوا خوش شانس نبود. به دلیل تغذیه نامناسب در طول سالهای جنگ ، او دچار پوکی استخوان شد. لکا مجبور بود صحنه را برای همیشه فراموش کند.

طراحی یکی دیگر از استعدادهای Leka Mironova بود ، بنابراین در پایان او تصمیم گرفت که به عنوان یک معمار یا یک هنرمند حرفه ای را دنبال کند. اما حتی آخرین امید نیز در معرض فروپاشی قرار گرفت. "یک بار یک توپ آتش جلوی چشمان من برق زد و تمام چشم انداز با نور روشن و تغییر سایه غرق شد. چشم انداز هرگز بهبود نیافت. "میرونوا در مصاحبه ای گفت. بنابراین ناگهان لکا از یک چشم کور شد.

با چنین بیماری ، دختر مجبور به انتخاب نبود و او فقط وارد مدرسه تئاتر و فنی شد. به دلیل ضعف چشمانش ، میرونوا نتوانست از زندگی نقاشی بکشد و از او خواستند ژست بگیرد. در حین مشاهده آثار دانش آموزان ، زیبایی این دانش آموز تحت تأثیر معلمان قرار گرفت و دوستش او را ترغیب کرد که به شهر بابوشکین به یک کارخانه خیاطی تجربی و فنی ، جایی که فارغ التحصیلان جوان م instسسه نساجی در آنجا کار می کنند ، برود. در اینجا سرنوشت بیشتر ستاره آینده تریبون شوروی مشخص شد.

زایتسف و جلال

"ایستاده بودم و از پنجره به بیرون نگاه می کردم که در باز شد و کمی وزش نسیم به من آمد. این اسلاوا زایتسف بود که وارد شد. (…) من اولین مدل مد او شدم "،

- به یاد میرونوا. از روزهای اول همکاری ، این زوج خلاق به همان سمت نگاه کردند - این همان چیزی است که آنها را برای مدت ده سال در کنار هم نگه داشته است. هرجا نمایش های زایتسف برگزار می شد - اعم از خانه هنرمندان یا مرکز تفریحی استانی در لیتکارینو - میرونوا بدون هیچ گونه تردیدی او را دنبال کرد.

Image
Image

lenta.ru

اسلاوا زایتسف اولین مجموعه خود را در سال 1963 در مجموعه ورزشی Krylya Sovetov ارائه داد. روزنامه نگاران خارجی نیز به نمایش شوروی علاقه مند بودند. یکی از آنها - نماینده مسابقات فرانسه پاریس - خاطرنشان کرد که اگرچه همه دختران سزاوار بالاترین امتیازات هستند ، اما او بیش از همه مدل مد Glory را به یاد می آورد.پس از چنین گزارشی ، تصاویر Mironova و Zaitsev در همه مجلات شروع به چاپ کرد و از این دو نفر برای ایجاد در خانه اصلی مدل های کشور - در Kuznetsky Most دعوت شد.

بنابراین شهرت به لکا میرونوا رسید - چه در داخل اتحادیه و چه بسیار فراتر از مرزهای آن. با این حال ، دختر موفق به دیدار خارج از کشور نشد. پس از فیلمبرداری فیلم آمریکایی "سه ستاره اتحاد جماهیر شوروی" که شخصیت های اصلی آن والری برومل ، مایا پلیستسکایا و لکا میرونوا بودند ، برای مسابقه بهترین مدل های جهان به ایالات متحده دعوت شد. اما این دعوت مخاطب خود را پیدا نکرد. تنها پس از مدت ها بود كه لكا فهمید چگونه "مقامات مسئول" به آمریكایی ها اطلاع دادند كه او قلب بسیار ضعیفی دارد و پرواز می تواند مرگبار باشد. به جای آمریکا - برای شبکه ایمنی - این دختر برای کار در سیبری فرستاده شد.

نفرت نیز از طرف همكاران سرازیر شد - اول از همه از "ملكه" آن زمان خانه مدل ها ، رجینا زبارسكایا. بالاخره بلند ، لاغر ، از هیچ کجا و بسیار شبیه او ، لکا به سرعت توجه عموم را به خود جلب کرد و بهترین طراح لباس آوانگارد ، اسلاوا زایتسف ، خیاطی مجموعه ها را فقط برای او آغاز کرد. با این وجود ، علیرغم همه شکنجه های سرنوشت و مقامات ، چهره میرونوا تمام پنجره های اتحاد جماهیر شوروی را زینت داد. رانندگان در لنین آباد عکس های او را به شیشه جلو اتومبیل های واگن برقی وصل کردند ، بازرگانان سوخومی آنها را به دیوار مغازه های خود آویزان کردند و در GUM ، درست کنار چشمه در بخش جواهرات ، عکس لئوکادیا به مدت 21 سال آویزان بود.

پیشنهادات ویژه کمیته مرکزی

"آدری هپبورن" شوروی ، همانطور که لکا در روزنامه های خارجی لقب گرفته بود ، در زندگی شخصی خود نیز نمی توانست خوشبختی پیدا کند. اولین و تنها شوهر ، که مدل لباس هرگز نام او را صدا نمی کند ، معلوم شد غیر قابل تحمل غیرت دارد و او را با رسوایی های بلاعوض عذاب می دهد. او بسیار او را دوست داشت ، اما به عکاسان و دیدگاه های دیگران حسادت می کرد. او حتی نسبت به مادر خودش نیز به او حسادت می کرد و به حدی بود که در آخر انتخاب را پیش روی خود قرار داد: یا او یا من. آخرین لکا نتوانست ایستادگی کند و شوهرش را ترک کرد ، که احتمالاً برای او یک تسکین بزرگ بود. از آن زمان ، او دیگر ازدواج نکرده است.

لئوکادیا طرفداران زیادی داشت. او همچنین دو بار رمان آغاز کرد. این مدل با مستندساز آلمان فرادکین ، پسر آهنگساز مارک فرادکین ، و حتی با پاول پوزنر ، برادر ولادیمیر پوزنر دیدار کرد. هر دو یکی و دیگری آقایان دلواپس و دلسوزی ، هر دو لکا را با رویدادهای فرهنگی سرگرم می کردند و از هدایای وارداتی راضی بودند. با این حال ، به محض این که این مکالمه موضوع یک رابطه جدی را مطرح کرد و خدای ناکرده ، ثبت نام ازدواج ، لکا ناپدید شد. او به سادگی آماده تشکیل خانواده نبود.

Image
Image

lenta.ru

بیش از یک نماینده از نخبگان حزب نگاهی به لکا تنها انداخت. بعضی اوقات نکات و نشانه ها به آزار و اذیت وسواسی بدل می شد. "آنها با من تماس گرفتند ، و توضیح دادند که توافق با منافع من است که" مجبور شدم ". و هنگامی که من پاسخ دادم که به هیچکس بدهکار نیستم ، آنها مرا تهدید کردند: "پشیمان خواهی شد ، آنها تو را نابود خواهند کرد" ". غالباً او مجبور بود پیشنهادات برهنه برای مجلات ویژه ای را که فقط برای اعضای کمیته مرکزی در دسترس بود رد کند. یک بار او را فریب دادند که تیراندازی کند ، اما با فهمیدن اینکه موضوع چیست ، استودیو را شکست و فرار کرد.

آرتیمیدا جاستینوونا چنین آزار و اذیت دخترش را تحمل نکرد و بیانیه ای را به کمیته مرکزی نوشت. از همان لحظه ، زندگی هر دو به جهنم تبدیل شد. هر کجا که لکا می رفت ، همیشه می دانست که تحت نظر است و مادرش چندین بار محاکمه شد تا به بیمارستان روانی اعزام شود. نظارت حتی هنگام تعطیلات متوقف نشد. یک بار ، لکا با دیدن دو تعقیب کننده در ساحل ، تحمل نکرد. او با عصبانیت به طرف آنها رفت و فریاد زد که دوست آلمانی اش در سفارت کار می کند و اگر اتفاقی برای او بیفتد ، نامه ای که تهیه کرده بود بلافاصله روی میز او می افتد. نظارت متوقف شد.

اگر ارتباط خود را با این روسی متوقف نکنید ، بسیار پشیمان خواهید شد

با عزیمت به یکی از نمایش ها ، لکا متوجه یک بلوند بلند قد و موی بلند با کت و شلوار خاکستری شد. او یک عکاس بود.به دلیل ضعف بینایی ، مدل حتی چهره او را ندید ، اما احساس کرد که او فقط برای او ژست گرفته است. معلوم شد که غریبه یک خارجی است و او در آن روز موفق به شناختن او نشده است. او شدیدترین عشق خود - آنتاناس از ویلنیوس - را تنها سه سال بعد ، در حین سفر به لیتوانی با دیگر مدل های لباس ملاقات کرد. آنها در یک رویداد اجتماعی یکدیگر را دیدند و دیگر نمی توانستند از هم جدا شوند. آنتاناس لوکو را به موزه ها و رستوران ها برد ، شهر را نشان داد. این رابطه از هرچیزی که مجبور بود در خانه بگذرد به نوعی دارو برای لکا تبدیل شد.

با این حال ، یک هفته بعد لکا مجبور شد با پرواز به مسکو برود. اما لیتوانیایی حتی فکر تحمل جدایی را هم نکرد. بنابراین ، در دو و نیم سال آینده که در مسکو اقامت داشت ، هر روز صبح به ویلنیوس پرواز می کرد ، و شب به خانه باز می گشت. اما در خانه ، انتخاب آنتاناس غیر قابل قبول تلقی شد. همانطور که میرونوا گفت ، در ابتدا او در آستانه آپارتمان خود فلج شد ، و سپس تهدیدهای مستقیم بارید: "اگر ارتباط با این روسی را قطع نکنید ، پشیمان خواهید شد ، و به سراغ او بروید ، ما مادر و خواهر در اینجا."

در ابتدا ، این زوج تصمیم گرفتند که با هم دعوا کنند. لکا با عصبانیت به دنبال کار در رسانه های محبوب خود بود. اما علی رغم این واقعیت که آنتاناس عکاسی موفق با جوایز و تجربه در نمایشگاه های بین المللی بود ، کسی نمی خواست او را در پایتخت بپذیرد. میرونوا فهمید که چنین شخصی سزاوار نیست که تمام عمر خود را صرف چاپ عکس برای اسناد در مسکو کند. او فهمید که باید احساسات خود را فدا کند و آنتاناس را به وطنش رها کند تا وی بتواند به کار خود ادامه دهد و ملی گراها دیگر خانواده او را تهدید نمی کنند.

Image
Image

وادیم تاراکانف / TASS

میرونوف در یک نمایش جشن به پنجاهمین سالگرد فعالیت خلاقانه ویاچسلاو زایتسف و سی امین سالگرد خانه مد او

بنابراین ، یک بار لئوکادیا اعلام کرد که دیگر نمی خواهد آنتاناس را ببیند ، و از او خواست که در آینده به مسکو نیاید. بعداً گزارش شد كه مرد در خانه تقريباً جان خود را گرفت. سپس ، برای سالها ، او همچنان تلگرافهایی را برای اعتراف به او می فرستاد. میرونوا که از یک فراق دشوار ، تحقیر بی پایان مقامات و احساس ناامیدی کامل خسته شده بود ، تصمیم به ترک خانه مدل گرفت. در بیانیه ای ، لکا نشان داد که مجبور به استعفا شده است ، و علی رغم تهدیدها و درخواست ها برای گرفتن مقاله ، او را ترک کرد.

در نتیجه ، تمام خانه های مدل در مسکو درهای خود را جلوی او محکم زدند. لوکو دیگر نه به تیراندازی و نه به برنامه های تلویزیونی دعوت نشده بود و قسمت های با مشارکت وی حذف شدند. او تنها پس از یک سال و نیم توانست در یک خانه مدل در Khimki استخدام شود. آنجا بود که او برای 20 سال آینده باقی ماند و با لبخند روی سکو رفت و تا پیری ، زیرا "هر چقدر هم غم انگیز باشد ، سرنوشت هرچه انجام دهد ، شما باید بلند شوید و جلو بروید. و تسلیم نشو هرگز"

توصیه شده: