النا پینسکایا-واکولنکو: "راز خوشبختی خانواده در احترام به یکدیگر است"

النا پینسکایا-واکولنکو: "راز خوشبختی خانواده در احترام به یکدیگر است"
النا پینسکایا-واکولنکو: "راز خوشبختی خانواده در احترام به یکدیگر است"

تصویری: النا پینسکایا-واکولنکو: "راز خوشبختی خانواده در احترام به یکدیگر است"

تصویری: النا پینسکایا-واکولنکو:
تصویری: با رفتار بد دیگران چه باید کرد؟ 2024, آوریل
Anonim

همسر باستا و مادر دو دختر زیبا النا پینسکایا-واکولنکو به BeautyHack در مورد نگرش خود به زیبایی ، در مورد قوانین تربیت فرزندان و تفاوت عکس های اینستاگرام با زندگی واقعی گفت.

Image
Image

مراقبت و زیبایی

من همیشه می گویم - شما باید طبیعی به نظر برسید و ظاهر خود را بپذیرید. همه ما پیر خواهیم شد ، با انجام هیچگونه عمل زیبایی و جراحی پلاستیک نمی توان زمان را متوقف کرد - هرچه شخص بیشتر انجام دهد ، خواسته بیشتری دارد و کمتر خودش را می پذیرد. نقص های زیادی در من وجود دارد ، اما من سعی می کنم خودم را همانطور که خدا ساخته است بپذیرم. البته من نمی گویم که شما باید همه چیز را کنار بگذارید و از مراقبت از خود دست بکشید. اما در عین حال ، من از لوازم آرایشی و بهداشتی انتظار معجزه ندارم.

من اصلاح ابرو می کنم ، اما نسبت به خال کوبی نگرش منفی دارم. من البته خوش شانس بودم ، یک سبزه هستم. اما هنوز هم باید ابروها رنگ شود - بهتر است این کار را با کمک مواد آرایشی انجام دهید ، زیرا من هرگز خال کوبی طبیعی و زیبایی ندیده ام. همیشه قابل مشاهده است.

من سالهاست که برای عمل به همان آرایشگر می روم - این خواهر دوست نزدیک من است. من این واقعیت را دوست دارم که او می تواند مرا متوقف کند و من را منصرف کند: "لنا ، بیایید کمی ، اجازه ندهیم." دوره های مختلفی وجود دارد ، گاهی اوقات شما می خواهید چیزی را در خود تغییر دهید - و او می گوید هرچه کمتر بهتر. اساساً از رویه هایی که انجام می دهم فقط جوان سازی با نور است. من عروق نزدیک دارم و قرمزی وجود دارد - این روش درمانی برای من ایده آل است. من این روش را هر سال یک بار در زمستان انجام می دهم - عروق کوچک نامرئی می شوند ، منافذ پوست باریک می شوند و یک اثر بلند کننده احساس می شود.

پوست از سلولهای بنیادی مشخصی برخوردار است و بی نهایت نیست. اگر به طور مداوم پوست را تحریک به تولید سلول های جدید می کنید ، به عنوان مثال ، با تزریق اسید هیالورونیک یا بوتاکس ، پس این ذخیره می تواند زودتر از موعد تمام شود.

من همیشه سریال تلویزیونی "جنسیت و شهر" و لحظه تزریق بوتاکس به سامانتا را به یاد می آورم و او با چهره ای سنگی گفت: "من خیلی خیلی عصبانی هستم." دوست ندارم به این نکته برسم.

در خانه من از سرم Phloretin CF SkinCeuticals استفاده می کنم - آرایشگر من آن را به من توصیه کرده است. من یک نوع پوست مختلط دارم - منطقه T تمایل به چربی دارد ، و استخوان گونه خشک است. این سرم فقط برای من عالی است - و منافذ را به طور قابل توجهی سفت می کند. من کنسانتره Estée Lauder Re-Nutriv Ultimate Diamond را دوست دارم - این ماده بر اساس نقره ، مروارید و ترافل ساخته شده است. و او همچنین یک شیشه بسیار جالب دارد ، که در آن دو کرم مختلف وجود دارد ، و آنها نباید با یکدیگر مخلوط شوند. اما وقتی روی پوست قرار می گیرند ، به طور همزمان کار می کنند - یک محصول بسیار جالب.

اکنون یک فصل گرم داریم: باتری در خانه وجود دارد ، سیستم تهویه هوا در ماشین وجود دارد ، آب و هوای خارج به طور کلی عجیب است - همه اینها پوست را بسیار تحت تأثیر قرار می دهد. بنابراین ، من همیشه تا حد ممکن نوعی مرطوب کننده استفاده می کنم. من Chanel Hydra Beauty را با گرانول بسیار دوست داشتم - به خوبی مرطوب می کند. بنا به دلایلی ، تمام مدت هوا سرد است و استفاده از آن بسیار دلپذیر است. من هرگز بدون شستن آرایش خود به رختخواب نمی روم. در حال حاضر ، من پوست خود را با کف پاک کننده صورت Origins پاک می کنم - شما به مقدار کمی از آن نیاز دارید و باعث خشک شدن پوست نمی شود.

من هر ماه یک بار موهایم را رنگ می کنم و هر دو هفته یک بار ترمیم می کنم. من رنگ L'Oréal را خیلی دوست دارم - من هفت سال است که به یک استاد می روم و او را مانند یک میله طلا نگه می دارم. من از کوین مورفی و Olaplex مراقبت می کنم - اتفاقاً در مورد دومی اکنون بسیار صحبت می شود ، اما استاد من مطمئن است که تاکنون همه افراد نحوه استفاده از این محصولات را یاد نگرفته اند.

من محصولات کوین مورفی را دوست دارم - آنها دارای اسپری حجم بسیار عالی Texture Master هستند. من آن را روی ریشه ها اسپری می کنم ، موها را فشار می دهم - آنها کمی به هم می چسبند و یک اثر بسیار حجیم حاصل می شود. و سپس مجموعه سبک و سبک شگفت انگیز اوریب وجود دارد.و من هر دو مارک لاک الکل را دوست دارم.

آرایش

در زندگی روزمره ، من عملا آرایش نمی کنم - من سایه های برهنه رژ لب را دوست دارم ، اگرچه گاهی اوقات می توانم رژ لب قرمز Chanel مورد علاقه خود را بزنم. اخیراً ، شوهرم و من در یک رویداد بودیم - من کاملاً اتفاقی به آنجا رسیدم ، اصلاً آماده نشدم و با شلوار جین و یک تی شرت سفید بودم ، موهایم عقب کشیده شد. مجبور شدم خودم را فوری مرتب کنم و یادم آمد که در ماشینم رژ قرمز دارم. این ترکیبی است که من دوست دارم - از رژ لب قرمز باید با احتیاط استفاده شود تا ابتذال به نظر نرسد.

ترجیحات من در لوازم آرایشی کاملاً متفاوت است. به عنوان مثال ، اکنون من ریمل مژه و ابرو را از مجموعه ای که ویکتوریا بکهام برای Estée Lauder ساخته دوست دارم. و دوستم از مینسک به ما ریمل Luxvisage بلاروسی را به قیمت 200 روبل توصیه کرد - اکنون همه ما به آن گیر کرده ایم ، این مژه ها را غیر واقعی می کند. مارک هایی مانند Chanel و Estée Lauder. اتفاقاً ، لنا موتینووا از Estée Lauder گریمور مورد علاقه من است ، او تغییرات زیادی در من ایجاد کرد. واقعیت این است که من محافظه کار هستم و لنا همیشه کلمات بسیار مهمی پیدا می کند تا از آزمایش ترس نداشته باشم. من عملاً در دستان او پلاستین هستم ، و بسیار خوب است که او مرا تغییر می دهد ، در غیر این صورت من همیشه یکسان به نظر می رسم.

لنا به من می گوید چه موارد جدیدی بخرم. به عنوان مثال ، اخیراً شوهرم در تور آمریکا بود و از او خواستم لوازم آرایشی کوین اوکوین را برایم بخرد. بنابراین او گفت: "بدون او برنگرد." او در اطراف نیویورک دوید ، جستجو کرد و سرانجام پیدا کرد. به طور کلی 99٪ وجوه من از Estée Lauder است. به عنوان مثال ، رژ لب برهنه ای که من در حال حاضر می پوشم Pure Color Envy Hi-Luster در Nude Reveal است.

دختر کوچک من به زودی پنج ساله می شود و او دائماً کلمات "بلاگر" ، "وبلاگ نویس زیبایی" را می شنود. هنگامی که او از آبله مرغان بیمار شد ، ما در خانه نشسته بودیم. او آرایش خود را گذاشت و گفت: "مادر ، من یک ساندویچ هستم." خوب ، من اینجا هستم - "ساندویچ" زیرا من چیز زیادی در مورد مواد آرایشی نمی دانم.

هرچه بودجه کمتری - هرچه بهتر باشد و اقدامات آرایشی کمتر - بهتر باشد. من طرفدار طبیعی بودن هستم ، برای بازگشت به برهنه.

سبک زندگی

یک بار در اینستاگرام یک شوخی دیدم: "چگونه همه چیز را مدیریت می کنی؟" - "واقعیت امر این است که من برای چیزی وقت ندارم." با من اینطور است من زود از خواب بیدار می شوم ، ساعت 7 صبح ، صبحانه را برای بچه ها آماده می کنم ، بزرگتر را به مدرسه و سپس کوچکتر را به باغ می رسانم. من هفته ای سه بار به ورزش می پردازم - معمولاً جایی در پارک نزدیک خانه ام ، در زمین بازی. در تابستان شروع به انجام تناسب اندام در هوای تازه کردم و از آن بسیار راضی هستم. هنوز هم احساس آموزش در خیابان کاملاً متفاوت است - شاید به این دلیل که فضای زیادی وجود دارد. اکنون من با یک مربی در آپارتمان خود تمرین می کنم و منتظر می مانم تا برف بر روی اسکی های دو صحرانوردی سوار شود. کلاسهای با یک حرفه ای شخصاً برای من م moreثرتر است ، هرچند اخیراً به طور غیر منتظره ای خودم را دیدم که در وین مشغول تهیه مرغ چینی بودم. من فقط به مربی قول دادم که هرچه بخواهم می خورم ، اما تمرین را فراموش نمی کنم.

به طور کلی ، من فکر می کنم که از نظر هیکل خوش شانس بودم - قبل از تولد فرزند دومم ، 53 کیلوگرم با قد 170 سانتی متر وزن داشتم. من برای دو نفر غذا خوردم ، خودم را انکار نکردم: یک برگر برای شب ، یک شکلات ، یک کیک. من نمی دانم بعد چه اتفاقی افتاد ، اما بعد از تولد واسیلیسا ، من دائماً مجبورم به صورت جزئی غذا بخورم و خودم را به بسیاری از چیزهای خوب محدود کنم - و بدون شیرینی در شب. در حقیقت ، آنچه بیشترین کمک را می کند صرف غذا نخوردن است. من عملا الکل نمی نوشم - حداکثر یک لیوان شراب خوب در یک رستوران خوب با غذای خوب. شرکت بازرگانی شراب پدرم اخیراً بیست و پنجمین سالگرد تأسیس خود را جشن گرفت ، بنابراین من عادت دارم که شراب خوب بنوشم ، اما روحیه را دوست ندارم. البته من سوسیس ، سیب زمینی سرخ شده ، همبرگر نمی خورم. من می توانم یک استیک خون خوب یا ماهی بخرم. من غذاهای دریایی را دوست دارم ، به خصوص که دوست دختر عموی من بهترین رستوران های ماهی فروشی در مسکو را دارد. او به من یاد می دهد چگونه آشپزی کنم - حالا من حتی می دانم که چگونه پیاز کاراملی درست کنم. معلوم شد که آنقدرها هم دشوار و سریع نیست! هفته ای سه بار ماهی برای شام می خوریم - هم بچه ها و هم واسیا آن را دوست دارند. و صبح فرنی خوردم.

من چندین بار به دلیل فلسفه خودم در مورد غذا به مرانو رفتم.در حال حاضر بسیاری از مردم مواد غذایی بیش از حد سالم را تبلیغ می کنند ، آنها به نظر من نوعی سایبورگ هستند. وقتی یک برگ کلم می خورید مثل یک دیوانه خانه است و سعی می کنید خود را مجبور کنید باور کنید که خوشمزه است. نه ، طعم خوبی ندارد. من می خواهم کیک بخورم ، نه برگ کلم. اما لحظاتی در زندگی من وجود داشت که واقعاً نیاز به کاهش ده کیلوگرم داشتم. من شروع به کاهش تعداد کالری کردم و عصبی و عصبانی شدم ، از نظر اخلاقی خسته شدم. خودم و همه اطراف را عذاب می دادم. در برهه ای از لحظه ، شوهرم فقط پیش من آمد و گفت: "گوش کن ، تو خیلی زیبا هستی ، من تو را دوست دارم ، لطفا دیگر از کاهش وزن خودداری کن" اکنون فقط سعی می کنم حل نشوم.

من اغلب با دنبال کنندگانم در اینستاگرام ارتباط برقرار می کنم - گاهی دختران جوانی که بیست سال بیشتر ندارند برای من می نویسند که من وزنم بالا رفته یا پیر شده ام. آنها هنوز درک نکرده اند ، همانطور که من یک بار درک نکردم ، که در یک سن خاص تغییراتی در شکل ، چهره ، همه چیز وجود دارد. من الان 37 ساله هستم

قبلاً می توانستید از شام صرف نظر کنید ، و منهای پنج کیلوگرم هم اکنون - اما اینطور نخواهد بود. کار زیادی روی بدن لازم است - و سخت است.

البته ، من کسانی را به دنیا می آورم که فرزندان زیادی به دنیا آورده اند و چهره ای بی عیب و نقص دارند ، که هر روز چیزی نمی خورند و ورزش نمی کنند و خوشحال به نظر می رسند. در واقع ، فقط در عکس در اینستاگرام است که همه عالی هستند - و من مخالف این هستم ، من طرفدار طبیعی هستم. من نمی فهمم چه زمانی آنها شروع به گرفتن مداوم عکس و بارگذاری عکس از کودکان می کنند. فرزندانم از عکس گرفتن متنفر هستند ، اما من می فهمم که من حق ندارم آنها را مجبور کنم. برای چی؟ ما نمی خواهیم "از روی تصویر" از خود یک خانواده ایده آل بسازیم ، زیرا این درست نیست. من و شوهرم اکنون ده سال است که با هم هستیم و مانند همه افراد شرایط متفاوتی داریم. همه فکر می کنند: "آنها هرگز مشاجره نمی کنند ، او او را در آغوش خود حمل می کند و او صبحانه را در رختخواب برای او می آورد." نه ، این اتفاق خیلی نادر و بیشتر در سینما اتفاق می افتد ، به خصوص وقتی دو فرزند دارید.

خانواده

من مطمئن هستم که راز خوشبختی خانواده در احترام به یکدیگر نهفته است. زن هرگز نباید مرد را تحقیر کند ، حتی اگر با او موافق نباشد. و یک مرد باید یک مرد بماند. متأسفانه در کشور ما مردسالاری حاکم است. ما چنین زنانی داریم که وارد کلبه ای می شوند که آتش سوزی می کنند و جلوی اسب را می گیرند. همه کسانی که روی آنها هستند! آنها وظایف یک مرد را بر عهده می گیرند و از شوهر پارچه ای درست می کنند. آنها میز را می زنند - همانطور که او گفت ، همینطور هم خواهد شد. این وحشتناک است زیرا مردان کم عمق هستند. و سپس همان دختران می گویند: "آنها چه نوع مردهایی هستند!" و مسئله در خود آنهاست - آنها اجازه نمی دهند مردان مانند مردان احساس کنند.

من یک شوهر روستویتی هم دارم - خون گرم. با او غارت نخواهید شد ، تحت هیچ شرایطی خود را آزرده نخواهید کرد. و من از این بابت از او بسیار سپاسگزارم ، زیرا گاهی اوقات می خواهم رهبری کنم و شخصیت قند نیست. اما من یاد گرفتم که سکوت کنم ، در لحظه مناسب بایستم. برخی از مرزها وجود دارد ، این مانند یک بشقاب پرنده است - شما آن را می شکنید و سپس آن را کنار هم قرار نمی دهید.

به طور کلی ، من به خدا ایمان دارم و معتقدم که ما با چیزی از بالا جمع شده ایم.

ادبیات کلاسیک را بخوانید: مردم توسط جنگ پرتاب می شوند ، آنها از چنین "چرخ گوشت ها" رد می شوند ، اما هنوز با هم هستند. من در 29 سالگی ازدواج کردم ، قبل از آن دو سال با هم زندگی کردیم و می توانم بگویم که این رابطه به طور طبیعی شکل گرفت. همانطور که مادربزرگ من می گفت ، برای هر گلدان یک درب وجود دارد. در واقع ، روابطی وجود دارد که سعی می کنید کاری انجام دهید - اما اتفاقی نمی افتد. و با ما همه چیز خیلی طبیعی بود ، همه چیز به خودی خود پیش رفت. بنابراین ، من معتقدم که نوعی مشیت وجود دارد.

مادر بودن

من دوست دارم یک مادر سختگیر باشم ، اما این بسیار دشوار است. من فردی بسیار آسان گیر هستم - این کیفیت خوبی است. در زندگی خانوادگی نیز کمک زیادی می کند. اخیراً مصاحبه ای را با مایا پلیستسکایا و رودیون شوچدرین خواندم. از آنها سال شد که راز زندگی شاد خانوادگی آنها چیست ، که رودیون گفت: مایا بسیار راحت است. احتمالاً این نقش مهمی دارد ، مخصوصاً وقتی با شخصی زندگی می کنید که شخصیت سختی دارد. در مورد کودکان هم همین طور است.

من کتابهای جولیا گپنرایتر (روانشناس روسی ، نویسنده کتابهایی در زمینه روانشناسی خانواده - خواندم) را خواندم و فهمیدم که ما بزرگسالان کودک بودن آنها را فراموش می کنیم.بسیار دشوار است که خودمان را کنترل کنیم و درک کنیم که فرزندان ما مقصر این واقعیت نیستند که ما در بدخلقی هستیم ، زیرا کودک حق عقیده دارد ، زیرا او قبلاً شخص است. فرزندان من شخصیت پیچیده ای دارند و من از قبل می توانم آن را ببینم. و من نمی خواهم آن را بشکنم و دوباره بسازم. به طور کلی ، مثال اصلی من مادر واسیا است. زنی که عشق ذاتی به کودکان دارد. او بسیار مهربان است ، مردم را دوست دارد - این کیفیت به ندرت یافت می شود. این عشق در اطراف او گسترش می یابد. این عبارت "من شما را دوست دارم زیرا شما با استعداد هستید ، قافیه را یاد گرفتید". کودکان را باید بدون قید و شرط دوست داشت.

ما ناقص هستیم و من حتی بیشتر هم هستم ، پس چرا این را از فرزندان خود بپرسید؟

ماشا در حال حاضر هشت ساله است و او نظر روشنی در مورد اینکه چه چیزی بپوشد دارد. او خودش همه چیز را انتخاب می کند. و این خیلی عجیب است - وقتی او کوچک بود ، من خودم همه چیز را برای او برداشتم ، و حالا ممکن است او قبلاً چیزی را دوست نداشته باشد. او می تواند آنچه کاملاً عجیب به نظر می رسد را بپوشد - اما یافتن برخی کلمات دشوار است تا آزرده خاطر نشود ، اما توضیح آن به نوعی ضروری است! بچه ها اینگونه هستند. و دختر کوچک به طور کلی بسیار لجباز است - او می تواند با یک دامن صورتی و با کلاه بر سر خود به خیابان برود. و سعی کنید او را متقاعد کنید.

وقتی دختر کوچک به دنیا آمد ، بزرگ بزرگ بسیار حسود بود. آنها اختلاف سنی کمی دارند - فقط سه سال. من مرغ مادر نیستم ، اما وقت زیادی را با دختران سپری کردم ، با آنها پیوند خاصی دارم. ادبیات روانشناسی به کنار آمدن با این حسادت کمک می کند. ما حتی به یک روانشناس کودکان مراجعه کردیم ، زیرا ماشا عصبی بود ، از من خواست که لباس سیاه او را بخرم و با قلم های مشکی مشکی ترسناک ترسیم کرد. من واسیلیسا را شیر دادم ، ما در یک اتاق خوابیدیم - و تجربه اینکه کسی بیش از او به مادرش نزدیکتر باشد برای ماشا خیلی ساده بود.

باید بگویم که واسیا و بچه ها با هم یکسان هستند. در خانواده من تنها فرزند بودم و از این رو از بچه های کوچک می ترسیدم. واسیا در ماه های اول مادر ماشا بود - او را استحمام کرد ، به من نشان داد که چگونه پوشک را عوض کنم. مادرم می گفت: "اگر واسیا می توانست شیر بدهد ، احتمالاً او را نیز شیر می داد." دیگر در مورد دختر دوم اینگونه نبود. من ذکاوت بیشتری داشتم ، و شوهرم بیشتر مشغول بود. اما ، صادقانه بگویم ، واسیا پدر سختگیری نیست. دختران فقط از او طناب می زنند و او آنها را بسیار دوست دارد. بنابراین ، سختگیرترین در خانواده ما من هستم.

مصاحبه: داریا سیزوا

عکاس: یوجین سوربو

گریم النا پینسکایا: آرنا آرایشگر بین المللی Estée Lauder ، النا موتینووا

ما از رستوران Symposy برای کمک به سازماندهی مصاحبه ها و فیلمبرداری تشکر می کنیم.

توصیه شده: